سلام
امروز که مثل همیشه و طبق معمول روزهای دیگه ، مشغول کار بودم و مثلا سرم شلوغ بود ، یه شرایطی برام پیش اومد که من رو فرستاد توی خاطرات 7-6 سال پیش . رفتم به سال 78 .
یه دوستی داشتم به اسم ( رامین مرادی ) . یادش بخیر . از اول تا پنجم ابتدائی با همدیگه همکلاسی بودیم . چون اونا خونه شون رو عوض کردن ، دیگه راهنمائی و دبیرستان با هم نبودیم . اما هردوتامون توی یک موسسه زبان عضو بودیم . این بود که همدیگه رو فقط اونجا می دیدیم .
رامین پسر فوق العاده عجول و کم حوصله ای بود . در عین حال ، فوق العاده زرنگ هم بود . اطلاعاتش توی زبان انگلیسی هم خیلی بالا بود . مطالعه اش هم زیاد بود . اکثراً بین من و اون واسه گرفتن رتبه اول توی کلاس زبان ، رقابت بود . اما بی انصاف اکثراً اون اول میشد ! تا اینکه رسیدیم به دوره TOEFL در سال 78 .
یادمه استادمون اسمش ( آقای اوجی ) بود . ایشون علاقه خاصی به Synonim و Antonim یا همون مترادف و متضاد خودمون داشتن . واسه هر لغت ، حداقل یکی دوتا مترادف و متضاد میگفت و ازمون هم ، اونها رو امتحان میگرفت . به Definition یا توصیف کلمات هم خیلی اهمیت میداد و اصرار داشت تا بچه ها کمتر فارسی حرف بزنن تا مهارت گفتاریمون در انگلیسی هم بره بالا .
واسه همین اصرار به فارسی حرف نزدن ، برای کسی که سر کلاسش به فارسی صحبت میکرد جریمه تعیین کرده بود . وقتی هم که مچ طرف رو میگرفت ، با خنده بهش میگفت :
Oh. Mr … Penalty!
اون موقع ، به ازای هر کلمه فارسی ، 25 تومن جریمه ( یا به قول استاد ، Penalty ) میدادیم !. آخر ترم هم پول جمع شده از این جریمه ها رو جمع میکرد و میداد یکی از بچه ها بره شیرینی برای کل کلاس بگیره . خلاصه هیچکس از پنالتی استاد در امان نموند . حتی ( یا بهتره بگم خصوصاً ) رامین مرادی !
رامین از هر ده کلمه انگلیسی ، هشت تا فارسی میگفت . می دونید ، اینقدر اطلاعاتش بالا بود و آماده جوابگویی به سئوالات استاد بود که از روی عجله ، هول میشد و جواب استاد رو درست میداد ، اما اکثراً به فارسی !
علاوه بر اون ، عموما رامین مخ من رو سر کلاس میریخت توی فرقون ! اینقدر حرف میزدیم و استاد معمولا رامین رو جریمه میکرد !
این بود که هر جلسه ، این بنده خدا کلی جریمه میداد و از این بابت خیلی شاکی بود . هر چی هم بهش میگفتم : خب دیونه ! مثل بچه آدمیزاد وقتی ازت سئوال کرد ، شمرده شمرده جوابشو بده . اینقدر هم حرف نزن . بذار درس رو بفهمیم . اما به کی میگفتی ... ؟ این بشر اصلا عادت کرده بود به عجله داشتن .
تا اینکه ...
یه روز وقتی مثل همیشه ، بابت فارسی حرف زدنهای پشت سرهمش داشت جریمه میشد ، یکدفعه قاطی کرد و از کلاس رفت بیرون . بعد از یک ربع ، با دو کیلو شیرینی تر اومد سر کلاس و به استاد گفت : استاد ! من کل جریمه ام رو یکجا تا آخر ترم رفتم شیرینی گرفتم . تو رو خدا من یکی رو بی خیال بشین !
خلاصه همه زدن زیر خنده . آقای اوجی هم بهش گفت : پسرم ! من اگه میگم فارسی صحبت نکنید فقط واسه خودتونه که زبانتون بهتر بشه . شما که الان توی محیط انگلیسی زبان نیستید که مجبور باشین انگلیسی حرف بزنین و خلاصه ...
رامین یکماه بعد از این داستان ، توی راه جاده شمال تصادف شدیدی کرده بود و ...
وقتی خبر فوت رامین رو از بچه ها شنیدم ، اولش باور نکردم . حتی با دیدن حجله دم در خونه شون هم باورم نشد چه فاجعه ای پیش اومده .
رامین توی همه کاراش عجله می کرد . توی درس خوندن ، توی حرف زدن ، توی تفریح ، ... و متاسفانه توی پرکشیدن از این دنیا هم عجله کرد . اینقدر عجله کرد که حتی نتونست نتیجه قبولیش رو توی دانشگاه ببینه .
حالا چرا اینا رو نوشتم ؟
رامین از آهنگ ( ستاره دنباله دار ) ابی خیلی خوشش می اومد . صبح توی دفتر کارم ، یکی از سربازهام این آهنگ رو گذاشته بود که یکدفعه یاد رامین افتادم ...
ستاره های گم شده
در شب من ، هزار هزار
اما همیشگی تویی
ستاره ی دنباله دار
یکی نمونده از هزار
تو بودی و هستی هنوز
سهم من از این روزگار
با شب من ، فقط تویی
ستاره ی دنباله دار
ای تو
آشنای ناشناسم
ای مرهم دست تو ، لباسم
دیوار شبم ، شکسته از تو
از ظلمت شب نمی هراسم
انگار که زاده شده با من
عشقی که من از تو می شناسم
راستش با یادآوری خاطره رامین ، از صبح حالم گرفته شد . خونه هم که اومدم ، بخاطر دیدن لطف یکی از دوستان ، حالم گرفته تر شد . خلاصه امروز ، روز ضد حال بود واسه من . اگه از نوشته های امروزم بوی مرگ و ماتم میاد ، ببخشایید بر من . فقط خواستم یادی از دوستم کرده باشم . آخه میگن :
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
گرچه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
ان شاالله آسمون دل همه تون آبی و آفتابی باشه و مثل امروز من ، با غبار صبحگاهی (!) همراه نشه .
تا بعد ...
گرچه صد رود است درچشمم مدام
زنده رود باغکاران یاد باد
...
سلام
خوبید؟
با خوندن مطلبتوون منم خیلی حالم گرفته شد...
خدا بیامرزتش...