سلام . امشب میخوام از موضوعی صحبت کنم که همه مون تا حالا هزاران بار تجربه اش کردیم و کاملا میشناسیمش و اون ، انتظار ه . مثل انتظار برای تموم شدن یه سخنرانی خسته کننده ، انتظار برای رسیدن اتوبوس به ایستگاه ، انتظار برای اعلام نتایج کنکور ، انتظار برای رسیدن یه نامه از یه راه دور ، انتظار برای بدنیا اومدن یه نی نی کوچولو و ...
واژه انتظار در فرهنگ و معارف همه رقم دین و آئینی هم وجود داره . از بودایی بگیر تا ... یهودی و مسیحی و مسلمون . حالا اینکه برداشت و باور هر دین و فرقه ای از این کلمه چیه ، کاری ندارم . فقط اینو میخوام بگم که همه باهاش آشنا هستن . همه میگن :
یکی خواهد آمد ...
بودایی میگه بودا میاد ، یهودی میگه موسی میاد ، مسیحی میگه عیسی میاد ، زرتشتی میگه اشو زرتشت میاد و ...
پس بالاخره همه معتقدند : یکی میاد که قراره کار بزرگی بکنه . یه منجی .
اگه یه کم دقت بکنیم ، می فهمیم که عموماً انتظار ، زمانی مطرح میشه که قراره (یا علاقه داریم که) تغییری در امور جاری رخ بده و حالت فعلی به حالت دیگه ای تبدیل بشه :
بدی به خوبی تبدیل بشه
نیستی به هستی تبدیل بشه
ظلم جاشو به عدل بده
یا حتی برعکس ...
اما چون انجام خیلی از این کارها از عهده ما خارجه و توان انجام اونها رو در خودمون نمی بینیم (که عموماً هم همینطوره) ، دل می بندیم به آمدن یک قدرت برتر . قدرتی که بتونیم بهش تکیه کنیم و بکمک اون ، از عهده کارها بر بیاییم .
دیدید بچه ها رو وقتی دعوا می کنن ، اگه زورشون به طرف مقابلشون نرسه ، اونو تهدید میکنن که :
صبر کن ! بذار فلانی بیاد ، بهش میگم .
حالا این (منجی) در زندگی بزرگا ، حکایت همون (فلانی) در زندگی بچه هاست . واسه همینه که توی هر دین و فرقه ای ، کسی بعنوان منجی و موعود معرفی شده تا پیروان اون دین ، امیدوار به بودن اون قدرت برتر باشن . ما هم که ادعامون میشه که مثلا مسلمونیم ، بهمون وعده داده شده ( جاء الحق و زهق الباطل ) .
خب . اینو تا اینجا داشته باشین ...
.............................................................
دوباره دهه زجر ! (قدما بهش میگفتن : دهه فجر ) داره میاد .حالا اجازه بدید یه تصویر تکراری رو جلوی دیدگانتون ترسیم کنم ببینیم به کجا می رسیم :
آقای خمینی رو مجسم کنید که داره از پله های هواپیمای بوئینگ متعلق به شرکت ایرفرانس میاد پایین .دستش توی دست خلبان فرانسوی هواپیماست (درصورتیکه پسرش سید احمد ، دقیقا پشت سرش داشت میومد پایین! ) . کله اش یه ریز پایینه و بجای اینکه جماعتی رو که پایین پله ها منتظرن ازش استقبال کنن رو نگاه کنه ، فقط پله ها رو نگاه میکنه که یه وقت نخوره زمین . توی چهره اش ، ذره ای احساس خوشحالی یا شادی ناشی از دیدار دوباره وطن بعد از 13 سال وجود نداره (توی مصاحبه با خبرنگاری که توی هواپیما ازش پرسیده بود چه حسی داری برمیگردی وطنت ؟ گفته بود : هیچی!! ). وقتی به پایین پله ها میرسه ، با دست چپش اشاره میکنه مردم از دور و برش برن کنار . همچنان داره زمین رو نگاه میکنه . همچنان هیچ هیجانی در صورتش دیده نمیشه . افسران نیروی هوایی ، دور و برش رو احاطه کردن و اسکورتش میکنن تا سوار اتومبیل بنز 230 سورمه ای رنگی بشه که چند قدم تا هواپیما بیشتر فاصله نداره .
و باقی قضایا و اتفاقات ، تا .......
بهشت زهرا و اون سخنرانی عظیم و کوبنده که از شدت کوبندگی ، سقف آسمون داشت ترک میخورد و میومد پایین و تن مردگان محترم داشت توی گور میلرزید :
من ، دولت تعیین میکنم
من ، تو دهن این دولت میزنم
من ، به پشتوانه این ملت ، دولت تعیین میکنم
من ، دولت تعیین میکنم
من ......
من ......
من برق را رایگان میکنم !
آب ، مهریه فاطمه زهراست . چه معنی داره مردم بابت آب ، پول بدن ؟!
پول نفت را میبریم دم خونه هر کس بهش میدیم !
البته اون موقع بدلیل وجود رژیم ستمشاهی ، مردم از امکاناتی مثل کامپیوتر و اینترنت و موبایل و ماهواره و کارت هوشمند و اینا بی نصیب بودن . و گرنه تصور کنید چه بیاناتی به اون سخنرانی کوبنده میتونست اضافه بشه ! حیف !
اینو باید اضافه کنم که احتمالا ایشون داشتن برای درگذشتگان محترم سخنرانی میکردن . آخه زمان شاه ، سر برج ، سر قبر هر مرده یه عالمه قبض آب و برق و تلفن و اینا میومد ! خصوصا اونایی که رفته بودن بهشت ، چون مصرف نورشون زیاد بود ، کلی باید پول برق میدادن ! پول تلفن هم براشون خیلی میومد . چون همه تلفن هاشون راه دور بود . تازه ، شانس آورده بودن اونموقع موبایل نبود والا که مجبور بودن هزینه رومینگ هم بپردازن ! به لطف انقلاب ، اموات محترم ، از پرداخت قبوض آب و برق و تلفن و اینا معاف و فقط ملزم به پرداخت تراکم و عوارض شهرداری شدن ! که خب البته رهبر ، اونموقع قولی نداده بود مبنی بر اینکه که پول قبر رو ازشون نگیره . فقط قول داده بود آب و برق و نفت برای اموات مجانی بشه که شد .
بگذریم ...
حالا همه اینا رو مجسم کنید . جالب اینجاست که توی خیلی از تراکت ها و پوسترهایی که تو اونها ، آقا از پله ها دارن میان پایین ، جمله ( دیو چو بیرون رود فرشته درآید ) به چشم میخوره که مصداق همون آیه شریفه است . به نظر من ، همه این داستانها واسه این بوده که به مردم بگن منجی شما اومد . اینه همون کسی که شما رو از ظلم و ستم نجات میده و شما رو به ساحل آرامش و آسایش می رسونه. اینه همونی که منتظرش بودین . حالا دیگه برید و حالشو ببرید که یه مملکت آباد و آزاد ، بدور از هرگونه تبعیض و فساد و فقر و فحشا و اینا دارید .
فردا که بهار آید
آزاد و رها هستیم
نه ظلم و نه زنجیری
در اوج خدا هستیم !
آیا واقعاً همینطوره ؟!
می خواستن به آقای خمینی ، جنبه فوق معنوی بدن و اونو به یه چهره مقدس و یه سوپراستار دینی تبدیلش کنن . کما اینکه تا الان به انواع مختلف ، این کار رو کردن . اوایل انقلاب که تمثال آقا در ماه رویت شده بود ! بعد ها به ایشون لقب (نایب مهدی) هم دادن ! بعد هم که شد روح خدا ! خداییش نمی دونم اگه ایشون یه کم دیگه زنده بود ، چه القابی در انتظارش بود ؟!
یا همین رهبر فعلی (از اونجا که اصولا هلال ماه شوال بدون رصد و روئیت و تائید ایشون ، حق دراومدن نداره ، لذا ایشون به علی گالیله مشهور می باشند !) یه زمانی بهش میگفتن : رهبر مسلمین جهان ، که بعدها به رهبر معظم انقلاب تقلیل پیدا کرد! نایب مهدی هم که تشریف داشتن . من نمی دونم مگه حضرت مهدی کار و زندگی یا قوم و خویش دیگه ای نداره که همش میاد ایران و هر روز یکی از این آقایون رو نایب خودش انتخاب میکنه و میره ! اصلا این چه نایب مهدی و چه رهبر مسلمین جهانه که نمی تونه یا حق نداره پاشو از ایران بذاره بیرون . آخه می دونید که ، طبق حکم دادگاه میکونوس ، اکبرشاه و علی گالیله نمی تونن از ایران خارج بشن . وگرنه بازداشتشون میکنن . حالا هر جای دنیا که باشن .
اونایی که شاهد این انقلاب بودن و شاید خودشون هم به نوعی در استقرار این حکومت سهیم بودن ، امروزه به چند دسته تقسیم شدن :
یه عده از اونایی که از بغل این انقلاب به ثروت و مکنتی رسیدن ، هنوز بهش وفادارن . اونا هستن که دارن زور میزن تا نسل سوم انقلاب و اونایی که انقلاب و امام رو ندیده اند ، با افکار خودشون همسو کنن و آرمانهای رهبر کبیر رو زنده نگه دارن .
یه عده از اونایی که همون اوایل انقلاب و بعد از اینکه دولت مرکزی انسجام پیدا کرد ، توسط خود همین دولتیان طرد شدن . مثل گروهک مجاهدین . بعضی ها هم که ممکن بود بعداً شاخ بشن و قد علم کنن و کلاً وجودشان برای اسلام و انقلاب خطرناک بود ، همون اوایل انقلاب ، دونه دونه و یکدفعه ، به رحمت خدا می رفتن ! مثل مرحوم طالقانی و ...
یه سری های دیگه هم هستن که کورکورانه و بی هیچ دلیل منطقی ، فقط از روی تعصب خشک و خالی دینی ، راه عقل و تفکر و جستجو رو به خودشون و به اطرافیانشون بستن و فقط پیرو و تابع محض دستورات ولایت هستن . به نظر این قشر محترم و فرهیخته ، دو خط موازی ، خطوطی هستند که هیچگاه بهم نمی رسند ، مگر به اذن مقام معظم رهبری . این دسته از عزیزان رو می تونید در تجمعات 18 تیر هر سال ، با لباسهای یکدست مشکی و محاسن و چفیه و چماق و قمه و پنجه بوکس و اینا رویت بفرمایید که سر چهار راه ولیعصر و میدان انقلاب ، مشتاق و منتظر استقبال از اراذل و اوباش ( که سابقاً بهشون میگفتن دانشجو! ) می ایستن .
و در آخر ، یه عده از اونایی که الان روزی صد بار خودشون و بانیان این انقلاب رو لعنت میکنن .
.............................................................
اما دنیای امروز با گذشته فرق میکنه . دیگه نمیشه اخبار رو قایم کرد . جهان شده دهکده . دیگه نمیشه روی خیلی از کثافت کاریها رو ماست مالی کرد . دیگه نمیشه با حربه دین و با ترسوندن مردم از عقوبت و آخرت و جهنم و این حرفا ، جلوی حرکات و جوششهای مردمی رو گرفت . دیگه نمیشه با ادعای دموکراسی ، ریشه دموکراسی رو از بیخ برید . دیگه نمیشه با شعور سیاسی مردم بازی کرد و اون رو به مسخره گرفت .
نمیخوام با گفتن این حرفا بگم این وقایع فقط داره توی مملکت ما اتفاق میافته .
نمیخوام بگم در ممالک دیگه از این داستانها خبری نیست .
نمیخوام بگم همه جای دنیا کارشون درسته بجز اینجا .
نه . همه جای دنیا ، آسمون همین رنگه . فقط کم و زیاد داره دیگه . من یکی که حالم از هر چی سیاسته داره بهم میخوره . اونی که گفته ( سیاست ما عین دیانت ماست و عکس قضییه هم صادق است ) ، ایشون یا نمی دونسته سیاست چیه ؟ خوردنیه ؟ کشیدنیه ؟ پوشیدنیه ؟ یا اینکه دیانتش بدرد عمه اش میخورده . چون دیانتش هم عین سیاستش ، پر از کلک و حقه بازی و آپارتاید بوده !
حالا ما خسته ایم و منتظر ...
منتظر روز موعود ...
منتظریم اون نفری بیاد که میتونه شرایط فعلی رو عوض کنه .
اما نه منتظر یه بیگانه عوضی که به بهانه مبارزه با تروریسم داره دنیا رو به آتیش میکشه .
نه منتظر یه هموطن وطن فروش که اون ور دنیا نشسته و میگه لنگش کن و معلوم نیست از کدوم آخور داره تغذیه میکنه .
نه منتظر بازمونده رژیم قبلی که خیلی ها چشم به اون دوختن و اونم چشم به دیگران دوخته تا کی دوباره بعنوان یه مهره بیارنش سر کار .
نه منتظر عناصر ریز و درشت این رژیم که با لعاب دین و مقدس مابی ، سعی در کور کردن عقل ملت دارن و میخوان تا ذهنها رو پر کنن از اراجیفی که خودشون درآوردن و همین الانه دارن با عنوان دین ، دارن به خورد مردم میدن .
نه ...
منتظر هیچکدوم از اونا نیستیم . باید از خودمون شروع کنیم . انتظار برای اینکه یکی بیاد و ما همه کارامون رو بسپریم دست اون و خودمون دست رو دست بذاریم و بشینیم تماشا کنیم ، اصلاً خنده داره . باید خودمون رو آماده کنیم و بستری تهیه کنیم برای ظهور اونی که منتظرشیم . خب ما مسلمونا که بهمون وعده داده شده که حق خواهد آمد و باطل خواهد رفت و وعده خدا ، بی برو برگرد به انجام میرسه . از اونطرف هم ، خدا بهمون گوشزد میکنه سرنوشت هیچ قومی رو من دگرگون نکردم مگر به دست خودشون . پس ، باید از ما حرکتی انجام بشه تا از خدا برکتی برسه دیگه . پس اگه ما هم منتظریم ، اگه خسته ایم ، اگه طالب تغییر شرایطیم ، اگه منتظر روز موعود ایستادیم ، باید آستینها رو بالا بزنیم و اول از خودمون شروع کنیم .
.
.
.
او خواهد آمد
پرده و پر بگشایید
و آبرویم را نریزی دل
ای نخورده ، مست
لحظه دیدار ، نزدیک است ...
اللهم عجل لولیک الفرج
در پناه حق باشید
حق گفتی. حرف حساب جواب نداره