تمام ناتمام من با تو تمام میشود

زیباترین حرفت را بگو / چرا که ترانه ما / ترانه بیهودگی نیست / چرا که عشق ، حرفی بیهوده نیست ( احمد شاملو )

تمام ناتمام من با تو تمام میشود

زیباترین حرفت را بگو / چرا که ترانه ما / ترانه بیهودگی نیست / چرا که عشق ، حرفی بیهوده نیست ( احمد شاملو )

نوروز و تکرار...

سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است ، نوروز یک جشن ملی است ، جشن ملی را همه می شناسند نوروز هر ساله بر پا می شود و هر ساله از آن سخن می رود ، بسیار گفته اند و بسیار شنیده اید .

پس به تکرار نیازی نیست ؟ چرا هست .

 

 

 

مگر نوروز را خود مکرر نمی کنید ؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید .

در علم ادب تکرار ملال آور است و بیهوده .

" عقل " تکرار را نمی پسندد ، اما " احساس " تکرار را دوست دارد .

طبیعت تکرار را دوست دارد .

جامعه به تکرار نیازمند است .

طبیعت را از تکرار ساخته اند .

جامعه با تکرار نیرومند می شود .

احساس با تکرار جان می گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت ، احساس و جامعه هر سه دست اندر کارند .

نوروز روز شادمانی زمین ، آسمان و آفتاب و جشن شکفتن ها و سرشار از هیجان هر آغاز است .

نوروز تجدید خاطره ای بزرگ است : خاطره خویشاوندی انسان با طبیعت ، هر سال این فرزندان فراموشکار که سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته های پیچیده خود ، مادر خویش را از یاد می برند ، با یاد آوریهای وسوسه انگیز نوروز ، به دامن وی باز می گردند و با او این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می گیرند .

تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده تر و سنگین تر می گردد نیاز به بازگشت و باز شناخت طبیعت را در انسان حیاتی تر می کند و بدینگونه است که نوروز ، برخلاف سنت ها که پیر می شوند و فرسوده و گاه بیهوده ، رو به توانائی می رود و در هر حال آینده ای جوانتر و درخشانتر دارد . 

 

یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد                     رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد

تنها دل ساده ای است دارایی ما                   آن هم شب عید تقدیم تو باد