سلام
توی مطلب قبلی از آقای بوش نوشتم . راستش من شخصا ایشون رو خیلی دوستش دارم . به قول یکی از رفقامون ( حالا نمیگم به قول علی غیاث ! ) ، بوش یه جورایی Big Brother ماست . هر کسی هم خوشش نمیاد خب نیاد . ولی واقعیت همینه که گفتم . اونم مثل هر انسان دیگه ای اشتباه می کنه و خلاصه اینکه جایز الخطاست . اما این دلیل نمیشه بخاطر بعضی کارهاش ، خدماتش رو هم ببریم زیر سئوال . اگه کاری نکرده بود که دوباره نمیشد پرزیدنت . نه ؟
آدم منصف و اونی که ادعا میکنه بیطرفه و همه رو با یک چشم ( البته بطور استعاری !) نگاه میکنه ، باید هم از بدیهای یه نفر بگه و هم از خوبیهاش . نه اینکه یه طرفه بره قاضی . خب اینجوری معلومه که راضی برمیگرده دیگه .
اصلاً یه مشکل بزرگ من سر کلاسهای تاریخ ، همین بود که اصولاً کتابهای تاریخ رو فقط از دریچه ی دید یک نفر و حسب علائق یک عده ی خاص می نویسن . در واقع تاریخ رو نمی نویسن . بلکه اونجوری که دلشون میخواد ، اونو می سازنش .
مثلا اگه رضا شاه برخلاف میل مردم ، کشف حجاب میکرد ، خب آخه بابا بی انصافها ! لااقل کلنگ دو تا بنای مهم هم زده یا نه ؟ یعنی 25 سال فقط ظلم کرده ؟!!
پس دانشگاه تهران رو کی احداث کرد ؟
تونل کندوان رو کی درست کرد ؟
شاید پل ورسک از ابتدای خلقت ، همینجوری فرتی اونجا سبز شده باشه ! نه ؟
کی شناسنامه و ثبت احوال رو آورد تو ایران تا دیگه یه نفر رو با یه کامیون لقب صدا نکنن ؟ ( حاج میرزا ابوالقاسم فلان ابن بهمان )
کی بود کت و شلوار پوشیدن رو یاد مردم داد ؟
کی بود که با مالیات قند و شکر ، راه آهن سراسری ساخت ؟
دِ آخه لامصب کی اینا رو انجام داد ؟ ( با شما نیستما ! چپ چپ نگام نکنید . با اون نویسنده ی کتابهای تاریخ دوره ی دبیرستانم . )
به همین خاطر ، درس تاریخ رو فقط واسه ی شب امتحان حفظ میکردم ولی با محتواش اصلا کاری نداشتم . چون میدونستم یا جعلیه یا کل واقعیت نیست .
مثلا یه دلیل مسخره آورده بودن واسه ی تاسیس دانشگاه تهران . میگفتن رضا شاه اونو درست کرد تا اجانب و بخصوص انگلیسیها بیان اونجا درس بخونن !!!
آخه آدم عاقل شاخ در نمیاره ؟ یکی نیست به اون نویسنده بگه آخه یارو ! مگه دانشگاه توی انگلیس قحطی اومده بود که انگلیسیها باید اینهمه راه می کوبیدن میومدن ایران ؟
اما صد افسوس . صد افسوس که خیلی ها سرشون رو مثل کبک کردن زیر برف و نمیخوان واقعیتها رو ببینن . خودشون که نمیخوان ببینن ، هیچ ، نمیذارن دیگران هم حقایق رو درک کنن . اینها هستن که مملکت ما رو به قهقرا بردن دیگه .
یاد یه جوک افتادم . یه روز یه معلم جغرافی به شاگردش میگه :
- پسرم بگو مساحت ایران چقدره ؟
- یک میلیون و سیصد و شصت و هفت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مکعب !
- آفرین عزیزم . عددت درسته . اما واحد مساحت ( کیلومتر مربع ) است . تو چرا گفتی ( کیلومتر مکعب ) ؟
- آقا اجازه ! آخه بابامون میگه از وقتی این آخوندا اومدن ، اندازه ی یک متر .... تو این مملکت !!
ببخشید . خیلی داغ کردم ! آمپر چسبوندم ! برم آب یخ بخورم برگردم !
( بعد از چند دقیقه ...)
آره . داشتم میگفتم دفعه ی پیش از نقاط ضعف بوش نوشتم . حالا ایندفعه میخوام بیوگرافی خودش و خانمش رو بنویسم . البته چون نمیخوام مطلبم خیلی طولانی بشه ، اول از خانمش شروع می کنم و دفعه بعدی از خودش می نویسم . البته سعی می کنم مختصر و مفید بنویسم .
اول از زندگی سیاسی – اجتماعی ایشون می نویسم :
لورا بوش بطور فعالانه ای در امور ملی و میهنی کشورش نقش دارد و خاصه به امور تربیتی و آموزشی ، سلامت و حقوق بشر تاکید دارد . در مارس 2005 یک سفر مهم به افغانستان داشت که طی آن مستقیماً شاهد پیشرفت سطح فکری مردم افغان و بویژه دختران افغانی ، پس از رهایی از چنگال رژیم طالبان قرار گرفت .
وی همچنین در جمع اعضای نهادهای عمومی و خصوصی مرتبط با آموزش و ترویج بهداشت و سلامت عمومی از جمله آژانس بین المللی توسعه ( USAID ) ، پروژه ی امید و غیره ، سخنرانی می نماید . او همچنین حامی و پشتیبان سرسخت ساخت بیمارستان ملی کودکان در عراق می باشد .
لورا به مدت ده سال ، سفیر افتخاری یونسکو در امور سواد آموزی نیز می باشد و تا کنون ، اهتمام زیادی به امور زنان و دختران ورزیده است . وی همچنین در امور برپایی نمایشگاه بین المللی کتاب در واشنگتن حضور فعال دارد .
لورا به افتخار مادرش که از سرطان سینه نجات یافته است ، از کلیه ی فعالیتهای آموزشی و تحقیقاتی در زمینه ی سرطان سینه و بیماریهای قلبی حمایت ویژه ای میکند . او عضو انستیتوی بین المللی قلب ، ریه و خون نیز می باشد . بیماریهای قلبی ، از جمله عوامل اصلی مرگ و میر در میان زنان امریکاست . از اینرو ، وی شخصاً در زمینه ی آموزش خطرات و بیماریهای خاص زنان و دختران فعالیت مستمر دارد .
حالا یه کم از زندگی شخصیش بدونید :
لورا ولچ ( Welch Laura ) متولد 4 نوامبر 1946 ، اهل میدلند از توابع ایالت تگزاس امریکاست . پدرش هارولد ( Harold ) و مادرش جنا ( Jenna ) ولچ نام دارند . لورا به تشویق یکی از معلمانش در سال 1968 ، موفق به اخذ لیسانس امور تربیتی از دانشگاه Southern Methodist امریکا گردید . او در مدارس عمومی شهرهای دالاس و هوستون به تدریس پرداخت . در سال 1973 موفق به اخذ فوق لیسانس امور کتابداری از دانشگاه تگزاس گردید و بعنوان کتابدار در یک مدرسه ی عمومی مشغول بکار شد . در سال 1977 او با جرج واکر بوش ( George Walker Bush) آشنا شد و در همان سال با وی ازدواج نمود .
ثمره ی این ازدواج ، دو دختر دوقلو به نامهای باربارا (Barbara ) و جنا (Jenna ) هستند که نام هر دوی آنها ، از نام مادربزرگهایشان برگرفته شده است .
زندگی جرج و لورا ، خیلی به زندگی سنتی ایرانیها شباهت داره . احترام به بزرگترها و توجه ویژه به امور دینی و مذهبی ، ارکان زندگی این زوج رو تشکیل داده ، بطوریکه انجام واجبات دینی و پرداختن به امور مذهبی در خانواده ی بوش ، حتی از نون شب هم واجب تره . توجه ویژه ای که جرج و بویژه لورا در نوع پوشش و رفتار و گفتار دختراشون به خرج میدن هم در نوع خودش خیلی جالبه . این قضیه در مورد جرج و لورا هم صادقه .
همین دید دینی بود که باعث شد تا با وجود فشارهای زیادی که از همه طرف به بوش وارد میشد تا قانون همجنس بازی ( Homosexuality ) و ( Gay Marriage ) رو در آمریکا آزاد اعلام کنه ، اما او بشدت مقاومت کرد و نگذاشت تا این قانون تصویب بشه .
آثار این دین گرایی رو می تونید در سخنرانیهای پرزیدنت بوش هم ملاحظه کنید . ایشون در انتهای کلیه ی سخنرانی ها میگن : ( May God … ) که در ترجمه ، دقیقاً میشه ی از واژه ی ( ان شاء الله ) استفاده کرد .
خانه داری لورا هم مثل امور سیاسی – اجتماعی که انجام میده ، بی نظیره . اینو از قول خود جرج بوش میگم . البته باید این احتمال رو هم در نظر بگیریم که شاید جرج هم مثل بعضی مردهای ایرانی ، عضو فعال انجمن زن ذلیلان باشه ! اما به هر حال ، از دستپخت و سلیقه ی همسرش بسیار تعریف و تمجید کرده .
دوست عزیز مساحت کشور ۱۶۴۸۱۹۵ کیلومتر مربع است .
امیدوارم از ۲۸۱۰۰۰ کیلومتر مربع افراز کرده از خاک میهن سهمی برای Big Brother منظور نشده باشد.