سلام .
راستش قرار بود از زندگی جرج بوش بنویسم . اما اون باشه برای بعد . ایندفعه میخوام از نوروز بنویسم . در واقع میخوام از الان ، هوای وبلاگم رو بهاری کنم و به قول برو و بچس ، میخوام یه حالی به این صفحه داده باشم . از این به بعدم میخوام یه جور دیگه بنویسم . آخه میدونید ، من معتقدم وبلاگ جایی واسه ی طرح مشکلات و غمها و شادیها و اینا نیست . خصوصاً اگه بخوای مسائل شخصی خودتو مطرح کنی تا دیگران راجع بهش بهت نظر بدن و راه پیش پات بذارن . اما اگه یه چیزی بنویسی که فقط خواسته باشی یه تجربه یا یه خاطره یا یه برداشت از یه موضوع یا چه میدونم ، هر چی رو برای استفاده ی دیگران منتقل کنی ، خب این باز معقول تره . البته ابداً منظورم توهین به خرد جمعی نیست . هرآینه که تعقل و تفکر دسته جمعی یا به قولی ، مشورت ، خیلی هم خوبه و بهش توصیه هم شده . اما منظورم اینه که توی اینجا نتیجه ای نداره . آخه خدای نکرده مثلاً ما مهندس صنایع ایم . اساتید محترم اینو خوب تو مخمون کردن که باید کارهامون دارای کارایی و اثربخشی باشه ( اونایی که نمیدونن اینا یعنی چی ، تقصیر خودشونه که رفتن رشته های بیخودی خوندن . خب میومدین مهندسی صنایع میخوندین ! ) . در زمینه ی نگارش هم باید طوری عمل کنیم که نوشته هامون اگر کارا نیست ، لااقل اثربخش باشه و این به زبان ساده ، یعنی همون که نوشته هامون صنار بیارزه و یه ذره اطلاعات آدمو ببره بالاتر . حالا بگذریم که منم خودمو اصلاً از این قاعده مستثنی نمیدونم و بعضی وقتا یه چیزایی رو گفتم و نوشتم که اصلاً مناسبتی نداشته و برخلاف اصول و عقاید خودم هم بوده . اما میخوام از این به بعد ، با شروع سال جدید ، همونطوری که فکر میکنم عمل کنم . اینم خودش یه جور تحوله دیگه . مگه نه ؟!
اینقدر مطلب واسه ی آموختن و استفاده کردن تو این دنیا وجود داره . از فضا ، نجوم ، طبیعت ، سیاست ، ادیان ، تاریخ ، اقتصاد و ... چرا راجع به اونا صحبت نکنیم ؟
حالا از اونجاییکه من به تاریخ کهن خودمون خیلی علاقه دارم و دوست دارم بدونم که نیاکان ما کی بودن و چطور زندگی می کردن و چه باورهایی داشتن و اینا ، ترجیح میدم راجع به گذشته ی قوم آریایی صحبت کنم . بخصوص اینکه خودم هم یک ( کاوه ) هستم و خلاصه سهمی تو این تاریخ داشتیم مثلاً !!
به قول سعدی :
کنونت که امکان گفتار هست بگو ای برادر به لطف و خوشی
که فردا چو پیک اجل در رسد به حکم ضرورت زبان درکشی
پس شروع میکنم :
نوروز بدون شک ، زیباترین جشن میان جشنهای همه ی ادیان و اقوام و منطقی ترین مبداء برای آغاز ساله . اجازه بدین این جشن با شکوه رو از سه جنبه ی مختلف علمی ، ملی و دینی بررسی کنیم :
از دیدگاه علمی :
این روز مقارن با اعتدال بهاری ، یعنی زمانی است که خورشید روی مدار استوا قرار می گیره و مدت روز و شب ، با هم برابر میشن . روزی است که طبیعت از خواب زمستانی بیدار میشه و زندگی رو از نو آغاز میکنه . به گفته ی ابوریحان بیرونی :
((نوروز نخستین روز از فروردین ماه ، و پیشانی سال نو است . و ششم فروردین ماه ، نوروز بزرگ باشد . زیرا که خسروان بدان پنج روز ، حق های حشم ( خویشان و چاکران ) و گروهان بگذاردندی و حاجتها روا کردندی و آنگاه بدان روز ششم ، خلوت کردندی خاصّگان را و اعتقاد پارسیان اندر نوروز است که اول روزی است که ملک و زمانه آغازید گردیدن . ))
اینو باید توضیح بدم که روز ششم فروردین ماه ، زاد روز اشو زرتشت سپنتمان هستش که ابوریحان از اون با عنوان نوروز بزرگ یاد کرده .
از دیدگاه ملی و تاریخی :
جمشید ، شاه ایران ، در سازمان دادن به کشور و تربیت مردم کوشش فراوان کرد . او بود که مردمان را به چهار طبقه : آموزان ( آموزگاران ) ، نیساران ( لشگریان ) ، نسودیان ( کشاورزان ) و اهنو خویشان ( پیشه وران ) بخش کرد و در حقیقت ، نخستین کسی بود که نظریه ی تقسیم کار را عنوان نمود . او بود که کشاورزی و ساختن آلات و ابزار خانگی و جنگی را به مردم آموخت ، فلز استخراج کرد ، پزشکی و دارو و درمان را معرفی کرد و رفاه ، آسایش و امنیتی ایجاد نمود که مردم هرگز ندیده و نچشیده بودند . هرچند که بعدها بدلیل سرکشی و طغیان ، مغضوب خداوند گردید .
هنگامیکه جمشید شاه از کارهای سازندگی فارغ شد ، مردمان در آسایش و کشور در آبادانی و همه چیز فراوان بود . از اینرو به دیوان فرمان داد تا تختی زرین و جواهر نشان برای او بسازند و او را به هوا برند و این روز را آغاز سال نو خواندند . به گفته ی فردوسی :
چو این کارهای وی آمد به جای زجـای مِــهی ، بــرتـر آورد پـای
به فرِّ کیانی یکی تخت ساخت چه مایه برو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی ز هـامون به گردون بر افراشتی
چو خــورشید تابان ، میــان هوا نشسته بر او ، شـاه فـرمـانروا
سر سال نو ، هـرمـز فـرودیــن بر آسوده از رنج تن ، دل ز کین
چنین جشن فــرخ از آن روزگـار بمانده از آن خـسروان ، یادگار
خیام در نوروز نامه می نویسه :
((و گویند چون ایزد تبارک و تعالی بدان هنگام که خورشید را فرمان فرستاد که ثبات گیرد تا تابش و منفعت او به همه چیزها برسد ، آفتاب از سر حَمَل برفت و آسمان او را برگردانید و تاریکی از روشنایی جدا گشت و شب و روز پدیدار شد و آن ، آغازی شد مر تاریخ جهان را . ))
البته بعد از پیدایش اسلام هم ، نسبتهای تاریخی دیگری به نوروز داده شد . اما در واقع ، این از نبوغ ایرانیان بود که برای پایداری جشنهای ملی ، به اونها رنگ مذهبی اسلامی و سامی دادند . از جمله ی این نسبتهای تاریخی :
علامه مجلسی به روایت از امام جعفر صادق میگه : در این روز بود که حضرت محمد (ص) در دشت غدیر خم برای حضرت علی (ع) از مردم بیعت گرفت و در همین روز بود که حضرت علی ، فاتح جنگ نهروان گردید و در همین روز ، امام زمان (عج) که فعلاً از دیده ها پنهان است ، ظهور می کند .
باز از امام جعفر صادق (ع) و سلمان فارسی نقل است که : حضرت آدم (ع) در آغاز فروردین آفریده شده و آن روز فرخنده ای است برای طلب حاجات و برآورده شدن آرزوها و وصلت زناشویی و مسافرت .
از دیدگاه دینی :
البته باید توضیح بدم این قسمت ، مربوط به دیدگاه زرتشتیان نسبت به نوروز میشه . از دیدگاه دین زرتشتی ، مراسم جشن نوروز همیشه با خواندن جَشَن آغاز می شود و زرتشتیان پیش از دید و بازدید نوروزی ، به درمِهر ( عبادتگاه زرتشتیان . جایی مثل مسجد یا کلیسا ) و به پرستشگاههای خود می روند و خدا را ستایش می کنند .
شاهان هخامنشی در این روز در تالار آپادانا ، عموم را به حضور می پذیرفتند. نمایندگان کشورهای خارجی ، استادان و گروههای مختلف به پیشگاه شاه رسیده و هدیه می دادند و هدیه می گرفتند .
داریوش کبیر در نوروز هر سال به معبد بابل میرفت . شاهان ساسانی ، با شکوه فراوان نوروز را جشن میگرفتند . پادشاه با جامه ی ابریشمی در بارگاه می نشست و موبد موبدان با سینی بزرگی که در آن ، نان و سبزی ، شراب ، انگشتر ، شمشیر ، دوات و قلم و ... بود ، با اسب و باز به پیش شاه می رفت و شاد باشی به این عبارت میگفت :
شاها ، به جشن فروردین ، به ماه فروردین ، شادباش به تخت زرین ، انوشه خور به جام جمشید و آیین نیاکان . در همت بلند باش . نیکوکاری و داد و راستی نگاهدار . سرت سبز و اسبت کامکار و پیروز به جنگ ، تیغت روشن و کاری به دشمن ، بازت گیرا و خجسته به شکار ، سرایت آباد و زندگی بسیار باد .
بعد از چیرگی تازیان ، در زمان بعضی از خلفای عباسی ، جشن نوروز با شکوه برگزار می شد . مثلاً آمده است که عمر بن عبدالعزیز و معتضد ، با تقلید از سنت ساسانیان ، لباس زربفت می پوشیدند و روی تخت می نشستند و سپس یک نفر خوش صدا و خوش قدم وارد بارگاه می شد و شاد باش می گفت . در زمان دیلمیان و غزنویان و سلجوقیان هم جشن نوروز برگزار میشد .
از زمان ساسانیان رسم بود که 25 روز پیش از نوروز بر روی هفت ستون گلی ، غلات یا حبوبات می کاشتند و هر کدام محصولش خوب می شد ، باور داشتند که آن محصول در آن سال خوب می شود . خانه تکانی ، لباس نو پوشیدن ، دید و بازدید و تبادل هدایا از سنتهای عید نوروز است .
سفره ی هفت سین یا هفت شین ( که گویا درست تر است ) نیز که یکی از همین سنتهای عید نوروز است ، در واقع اشاره به هفت امشاسپندان است .
لازمه توضیح بدم که به شش فروزه ی بزرگ اهورامزدا ، بصورت گروهی ، نام امشاسپندان داده اند که به (دهشمندان بی مرگ) یا (فرشتگان برتر) تعبیر شده اند . هر یک از این شش فرشته ی اهورامزدا ، پشتیبان یکی از عناصر یا موجودات طبیعی و همچنین حامی یکی از ویژگیها و خصلتهای متعلق به آدمی هستند :
- وَهومن( بهمن ) : فرشته ی پاسدار گله حیوانات – نگاهدارنده ی سلامت اندیشه
- اشا : فرشته ی پاسدار آتش – نگاهدارنده ی سلامت تن
- خَشترا : فرشته ی پاسدار فلز – حافظ دارایی انسان و حامی جمادات
- آرمیتی ( اسفند ) : فرشته ی پاسدار زمین – حامی و راهنمای احساسات و قلوب آدمیان و افزاینده ی آرامش و مهر در میان دلها
- هَ اروتات ( خرداد ) : فرشته ی پاسدار آب – راهنمای وجدان انسان
- اَمرتات ( اَمرداد ) : فرشته ی پاسدار گیاهان – نگهبان بهترین زندگی و بی مرگی در انسان
امشاسپندان ، فرشتگانی دانا ، توانا و باشکوه هستند و اهورامزدا را در نگاهداری ، پیشرفت و تازه شدن آفرینش همراهی می کنند . گاهی در اوستا ، اهورامزدا و شش فروزه با هم ، بعنوان هفت امشاسپندان ذکر شده اند که چیزی جز یکی بودن اهورامزدا با شش فروزه اش را نمی رساند . در تقویم زرتشتی ، نخستین هفت روز ماه ، به نام اهورامزدا و شش فروزه ی بنیادی ، نامگذاری شده اند .
از جشنهای ملی ، سه جشن نوروز ، مهرگان و سده ، امروز هم با شکوه ویژه در سطح ملی برگزار میشه و هر کوشش اهریمنی که در طی سالها به منظور کنار گذاشتن این مراسم باستانی بکار رفته ، با شکست روبرو شده . امام محمد غزالی در کیمیای سعادت سفارش می کنه که :
ایرانیان جشن نوروز و سده را نگیرند ! چراغانی نکنند ! لباس نو نپوشند ! حتی عزاداری کنند تا مجوس از بین برود !
اینو بگم که واژه ی مجوس در قرآن هم آمده و به زرتشتیان اطلاق می شده .
اما به کوری چشم بدخواهان فرهنگ و تمدن این کهن بوم و بر ، نه تنها این جشنها رو از یاد نخواهیم برد ، بلکه هر روز به شکوه و عظمتشون اضافه می کنیم . اگر یه مطالعه در احوال پیشینیان و اجداد خودمون بکنیم ، حتماً با نکات مثبت بسیار زیادی مواجه میشیم که مایه غرور و مباهات خواهند بود . شما توی هر قوم و ملتی نگاه کنید ، می بینید که با یه تعصب خاصی فرهنگ خوشون رو حفظ کردن و اونو سینه به سینه منتقل میکنن . مثل چینی ها ، ژاپنی ها ، مصریها و دیگران . به ما هم بعنوان یه آریایی و بعنوان ملتی که یک فرهنگ بسیار غنی و کهن رو در کارنامه ی خودش داره و میتونه ادعای طلایه داری تمدن رو هم داشته باشه ، واجبه تا با حفظ و انتقال این سنتهای زیبا و پرمعنی ، چراغ فرهنگ و تمدن آریایی رو تا ابد زنده نگه داریم .
ایشاالله در آینده ی نه چندان دور ، در مورد جشنهای مهرگان و سده و جشنهای ماهانه و سایر مراسم هم براتون می نویسم و البته خیلی خوشحال میشم من رو در این زمینه یاری کنید و شما هم اطلاعات با ارزشتون رو به اشتراک بگذارین .
تا بعد ...
عجب!
این اقدام شما در جهت شناسوندن نوروز و سنتهاش قابل تحسینه. موفق باشید.
نویسنده محترم پس کی برمیگردی این وب رو به روز میکنی؟