تمام ناتمام من با تو تمام میشود

زیباترین حرفت را بگو / چرا که ترانه ما / ترانه بیهودگی نیست / چرا که عشق ، حرفی بیهوده نیست ( احمد شاملو )

تمام ناتمام من با تو تمام میشود

زیباترین حرفت را بگو / چرا که ترانه ما / ترانه بیهودگی نیست / چرا که عشق ، حرفی بیهوده نیست ( احمد شاملو )

شازده کوچولو ...

بچه که بودم کارتون خیلی دوست داشتم . تقریبا همه ی اونها رو نگاه می کردم ( آدم بیکار ؟! ) .

بذار ببینم یادم میاد اسماشونو ؟!  

بل و سباستین - حنا دختری در مزرعه – پسر شجاع - نیک و نیکو - با خانمان ( پرین و مادرش و اون خرشون پاریکال ) – مهاجران ( لوسی می و آقای پتی ول ) – سرندی پیتی – باربا پاپا عوض میشه – الفی - واتو واتو – زبل خان – پرفسور بالتازار - بام زی و اون لاکپشته شلمان !  تنسی تاکسیدو و آقای ووپی – رامکال و . . .

جالب اینجا بود که با هر کدوم از این کارتونها من هم می رفتم توی حال و هوای داستان همون کارتون . یادمه با مردن عمو جغد شاخدار توی کارتون سنجاب بنر من گریه کردم !

یه کارتون هم بود به اسم مسافر کوچولو . اونم خیلی قشنگ بود .

چند وقت پیش فرصتی شد تا کتابشو بخونم . در عین سادگیش خیلی با معنی و قشنگه .  یه قسمتهاییش رو که به نظرم جالب اومد واسه تون می نویسم .

 

شازده کوچولو

اثر آنتوان اگزو پری

ترجمه ی زنده یاد احمد شاملو

 

داستان یک پسرک کوچولو که از یک سیاره خیلی کوچیک به اندازه ی خودش به زمین سفر می کنه و در این سفر به سیارکهایی مثل مال خودش برخورد می کنه که تو یکیش یه پادشاه هست و تو اون یکی یه آدم خود پسند و دیگری یه شرابخوار و ... روی زمین هم که می رسه با موجودات مختلفی مثل مار و بوته و روباه و ... برخورد داره و در نهایت میرسه به راوی داستان که یک خلبان هواپماست .

 

راوی مدتها بعد از ملاقاتش با شهریار کوچولو اینجوری می نویسه :

آدم بزرگها عاشق عدد و رقم اند . وقتی با آنها از یک دوست تازه تان حرف بزنید هیچ وقت ازتان درباره ی چیزهای اساسی اش سئوال نمی کنند که . هیچوقت نمی پرسند (( آهنگ صداش چطوره ؟ چه بازیهایی رو بیشتر دوست داره ؟ پروانه جمع میکنه یا نه ؟ ))

می پرسند : (( چند سالشه ؟ چند تا برادر و خواهر داره ؟ وزنش چقدره ؟ پدرش چقدر حقوق می گیره ؟ )) و تازه بعد از این سئوالهاست که خیال می کنن طرف رو شناخته اند .

اگر به آدم بزرگها بگوئید یک خانه قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلوی پنجره هاش غرق شمعدانی و بامش پر از کبوتر بود محال است بتوانند مجسمش کنند . باید حتما به شان گفت یک خانه صد میلیون تومنی دیدم تا صداشان بلند شود که : وای چه قشنگ !

آدم بزرگها اینجورین دیگه . بچه ها باید نسبت به آدم بزرگها گذشت داشته باشند .  

 

اگر کسی گلی را دوست داشته باشد که تو کرورها و کرورها ستاره فقط یک دانه ازش هست برای احساس خوشبختی همین قدر بس است که نگاهی به آن همه ستاره بیاندازد و با خودش بگوید : (( گل من یک جایی میان آن ستاره هاست  ))

اگر گلی را دوست داشته باشی که تو ستاره های دیگر است شب تماشای آسمان چه لطفی پیدا می کند : همه ی ستاره ها غرق گل  می شوند !

 

قشنگ ترین قسمت قصه اونجاییه که شهریار کوچولو با روباه ملاقات می کنه و روباه در مورد اهلی کردن به شهریار کوچولو میگه :  

تو الان واسه من یک پسر بچه ای هستی مثل صد هزار پسر بچه دیگر . نه من هیچ احتیاجی به تو دارم نه تو هیچ احتیاجی به من . اما اگر منو اهلی کردی هر دوتامون به هم احتیاج پیدا می کنیم . تو برای من میان همه ی موجودات عالم موجود یگانه ای می شوی . منم برای تو . آنوقت صدای پایی را می شناسم که با هر صدای پای دیگری فرق می کند : صدای پای دیگران مرا وادار می کند تو هفت تا سوراخ قایم بشوم اما صدای پای تو مثل نغمه ای مرا از لانه ام می کشد بیرون . تازه نگاه کن ! آنجا آن گندمزار را می بینی ؟ برای من که نان نمی خورم گندم چیز بی فایده ای است . پس گندمزار هم مرا یاد چیزی نمی اندازد . اما تو موهات رنگ طلاست . پس وقتی اهلیم کردی محشر می شود ! گندم که طلایی رنگ است مرا به یاد تو می اندازد و صدای باد را هم که تو گندمزار می پیچد دوست خواهم داشت ...

  

در اواخر قصه وقتی شهریار کوچولو میخواد راوی داستان رو دلداری بده که بعد از رفتنش ناراحت نباشه بهش میگه :

اخترک کوچک من کوچکتر از آن است که بتوانم جایش را نشانت بدهم . اما چه بهتر ! آن هم برای تو می شود یکی از ستاره ها و آن وقت تو دوست داری همه ی ستاره ها را تماشا کنی ... همه شان می شوند دوستهای تو ...

نه اینکه من تو یکی از ستاره هام ؟ نه اینکه من تو یکی از آنها می خندم ؟ ... خب پس هر شب که به آسمان نگاه می کنی برایت مثل این خواهد بود که همه ی ستاره ها می خندند . پس تو ستاره هایی خواهی داشت که بلدند بخندند . . .  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد